نویسنده:هادی مولوی نیا
مخالفان خیابانی در اوکراین هنگامی که خلع ویکتوریانوکوویچ رییس جمهوری سابق این کشور را جشن میگرفتند، نمی دانستند باید منتظر بحران بزرگتر در منطقه خودمختار شبه جزیره کریمه باشند.
اکنون چگونگی اقدام روسیه در برابر وضعیت این منطقه که در جنوب اوکراین قرار دارد و همچنین برخورد احتمالی غرب با این موضوع مساله شماره یک جهان است.
شبه جزیره کریمه که اکنون کانون مناقشه غرب و روسیه است، تا سال 1954 در مجموعه سرزمینی ملی جمهوری سوسیالیستی روسیه به عنوان سکاندار اتحاد جماهیر شوروری سابق قرار داشت.
این منطقه 25 هزار و 500 کیلومنری در جنوب اوکراین که اکنون دو میلیون و 413 هزار نفر شامل یک میلیون و 450 هزار روس، 576 هزار اوکراینی و 245 هزار نفر تاتار جمعیت دارد، سال 1954 توسط نیکیتا خروشچف رییس جمهوری وقت شوروی سابق که زادگاهش اوکراین بود در قالب تغییرات نقشهای به این کشور هدیه شد، ولی اکنون ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه را در برابر معادله بحران بزرگ قرار داده است.
با توجه به گذشته تاریخی، جمعیت و وابستگیهای این شبه جزیره به روسیه، پس از فروپاشی شوروی سابق، گرایشهای ملی گرایانه در کریمه همیشه وجود داشته و اکنون با سقوط حکومت یانکوویچ، این تمایلات فرصت بیشتری برای بروز پیدا کرده است.
مسکو مجموعه جدید صاحب قدرت در اوکراین را شامل تمامی گرایشهای سیاسی و ملی این کشور نمی شناسد و همچنین عملکرد اردوگاه غرب بویژه اتحادیه اروپا در دوره اعتراضات خیابانی را سازنده نمی داند، زیرا با جماعت سیاسی و مالی از معترضان، امکان حل بحران را با هزینه کمتر سلب کردند که سبب شد حتی پس از توافق نهایی مخالفان و دولت سابق اوکراین، کاخ ریاست جمهوری را اشغال و جکومت یانوکوویچ را ساقط کنند.
در نگاه کرملین، اتحادیه اروپا در طرح مشارکت اقتصادی با اوکراین، راهبرد ضدروسی گسترش حوزه نفوذ سیاسی خود را عملی کرد و اکنون هم کامل کردن این نقشه را در منطقه پیگیری میکند.
اکنون که طرفداران روسیه در کریمه با هراس از تاثیر منفی تحولات اوکراین بر آینده سیاسی و اجتماعی خود، قدرت را در این منطقه در دست گرفته اند، از روسیه برای تامین امنیت کمک گرفته اند که با پاسخ ضمنی مثیت روبرو شده است.
روسها که به دلیل برخورداری از پایگاه دریایی در شبه جزیره کریمه و مطابق توافقهای معتبر، حق انتقال و جابجایی نیرو و تجهیزات نظامی را دارد، اقدامات خود را در چارچوب این مقررات ارزیابی میکنند و اعتراضات غرب را جنجال سازی میداند.
پیش از این نیز، اقدامات غرب برای منضم کردن گرچستان به پیمان ناتو و سپس لشگر کشی سال 2008 این کشور به جمهوری خودمختار اوستیای جنوبی، سبب شد اقدامات اعتراضی شهروندان بیشتر روس این خطه و همچنین منطقه خودمختار آبخازیا با هدف خروج از کنترل دولت مرکزی، مورد حمایت کامل مسکو قرار گیرد که هنوز ادامه دارد.
مسکو با تجربه افول دیپلماسی خود در سالهای نخست آغاز فروپاشی شوروی سابق و مشاهده گامهای پرشتاب اتحادیه اروپا، پیمان ناتو و امریکا در حیاط خلوت سیاسی و جغرافیایی روسیه، راهبرد تشکیل کشورهای هسمود متشکل از چندین جمهوریهای سابق را برای کاهش سرعت این روند و در صورت امکان توقف آن، عملی کرد که پاسخگوی همه انتظارها نبود.
با توجه به این تجربیات، اکنون روسیه دوران پوتین میکوشد در بازتعریف و احتمالا کاربرد مولفههای قدرت جهانی کرملین در دوران شوروی سابق که بیشتر نظامی بود، مانع نفوذ بیشتر غرب در منطقه شود و حتی اگر این راهبرد عملی نشود، هزینه غربیها بیشتر کند تا افزون بر هشدار به کشورهای دارای نیروی گریز از مرکز، این پیام را ارسال کند که ادامه این راه به سود منطقه و همکاریهای دو و چند جانبه نیست.
روسیه میداند که گامهای غربیها در نفوذ منطقهای زیر پوشش همکاریها و مزیتهای اقتصادی، دموکراسی و... منقطع نخواهد بود و غرب با حضور بیشتر در هر کشوری، کشورهای دیگر نیز هدف قرار خواهد داد که فضای نفس کشیدن و ابتکار دیپلماتیک روسیه در عرصه منطقهای و جهانی را کاهش میدهد و توان کرملین نشینان را بیشتر هدر خواهد داد و بیگمان پوتین رییس جمهوری روسیه این نتیجه را بر نمی تابد.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/1517